چندین سال قبل وارد یک نشریه شدم که میخواست به مسائل شهری بپردازد. من به عنوان خبرنگار و گزارشگر در آن نشریه مشغول به کار شدم.
خوب به خاطر دارم یک روز سرد زمستانی، سردبیر از من خواست برای تهیه یک گزارش شهری به شهرک اکباتان بروم. در حالیکه نوک دماغم سرخ شده بود، مدتی در شهرک اکباتان گشتم. به فضاهای سبز آن سرزدم. در مرکز خرید آن گردش کردم. در فازهای مختلف به فضاهای بازی بچهها سرک کشیدم. اما هیچ نکته گزارشی در آن شهرک پیدا نکردم. فردا، سردبیر از من خواست تا گزارشم را بدهم و من هم با بیانگیزگی یک گزارش بی ربط را تحویل دادم.
در آن نشریه، رسم بر آن بود که هر هفته، یک جلسه تحریریه برگزار و بعضی نوشتهها در آن بررسی میشد. سردبیر برای این که حال مرا بگیرد از من خواست در جمع خبرنگاران، آن گزارش بی ربط و افتضاح را بخوانم.
بعد از خواندن گزارش تفنگهای نقد شروع به شلیک کرد و من تیرباران شدم.
سردبیر آن نشریه به من گفت: «تو با آدمهای عادی چه فرقی داری؟ یک گزارشگر باید یک عینک مخصوص به چشم داشته باشد و چیزهایی را ببیند که دیگران قادر به دیدن آن نیستند. در این گزارش، هیچ اطلاعات و هیچ دیدگاه گزارشی دیده نمیشود.»
فردای آن روز، صبح خیلی زود دوباره به شهرک اکباتان رفتم و گزارشی نوشتم: «اکباتان، شهری با کوچههای عمودی». بعد از نوشتن آن گزارش کلی تشویق شدم و ریشخندهای سردبیر و بقیه اعضای تحریریه برایم نوشخند شد.
بنابر این اگر میخواهید روزی، روزگاری بنویسید و یا گزارش تهیه کنید، اول باید یک عینک مخصوص داشته باشید... باور کنید اطراف ما پر از چیزهای عجیب و زیباست.
کبوترهای چاهی...
من هر روز صبح تعداد زیادی کبوتر چاهی میبینم... کجا؟ برایتان تعریف میکنم.
در شهرهای بزرگ دنیا، مکانهایی هستند که پرندگان بهخصوص کبوتران با آرامش و امنیت آنجا پرواز میکنند، به زمین مینشینند و دانه میچینند.
این فضاها در کشورهای دیگر به مکان گردشگری تبدیل شدهاند.
کلیسای نتردام،پاریس/عکس: زهرا خانی
در شهر ونیز، در میدان «سن مارکو» فضایی وجود دارد که کبوترها با آرامش میآیند و دانه میچینند. گردشگران با آنها عکس میاندازند.... در پاریس روبهروی کلیسای «نتردام» هم فضایی اینچنینی وجود دارد.
در این نقطه از جهان، کبوترها دیگر از آدمها نمیترسند و با بیخیالی و خونسردی روی دست آنها مینشینند. این فضاها آگاهانه طراحی شدهاند و روی آنها برنامهریزی شده است. در بعضی از خیابانها، فضای امنی به وجود آمده که کبوتران در آن مینشینند و مردم برای آنها نان و دانه میریزند. کبوترها میدانند هیچ اتومبیلی نمیتواند از این قسمت عبور کند و با بیخیالی به آنجا انس پیدا کردهاند. دیدن یک دسته کبوتر چاهی زیبا در ابتدای صبح، حس خوبی به آدم میدهد. البته اگر شهروندان عزیز و نوجوانان از دادن ماکارونی
شب مانده چرب و عدس پلوی پر روغن به آنها اجتناب کنند! فقط گندم و ذرت و ارزن به آنها بدهند بهتر است. باور کنید برای پرندهها خوب نیست که چربی و نمک میل کنند!
یک مترسک در شهر
باز هم چشمهایتان را که باز کنید، چیزهای عجیبی در این شهر میبینید... مثلاً دیدن یک مترسک در خیابان عجیب نیست؟!
عکس:محمود اعتمادی
وقتی میگوییم مترسک، یاد چه چیزی میافتید؟ من یاد یک مزرعه با گلهای آفتابگردان، یک جالیز طالبی و هندوانه، یک مزرعه طلایی گندم و...
کاربرد مترسکها این است که شبیه آدمها هستند و پرندهها را فریب میدهند. پرندهها با دیدن آنها فکر میکنند که آنجا، جای امنی نیست و بذرهای دهقانان را از زمین بیرون نمیآورند و به مزرعه خسارت نمیزنند... اما در شهر تهران که جالیز و مزرعهای وجود ندارد.
یکی از همکاران دوچرخه جلوی یک کارگاه ساختمانی بزرگ روی دیوار، این مترسک را کشف کرد. معلوم نیست که چرا این مترسک را روی دیوار نصب کردهاند. این مترسک کاملاً لباس شهری به تن دارد و از دور شبیه یک انسان واقعی است.
مشاهده ای دیگر...
تابلوها و علائم راهنمایی، رانندگی خیلی مهم است... اما امروز یک راننده محترم ماشینش را جلوی یکی از تابلوهای« توقف مطلقاً ممنوع» در یک خیابان شلوغ پارک کرد و با بیخیالی مشغول تمیز کردن آن شد.
من مدتها ایستادم تا ببینم این راننده کی کار نظافت ماشین خود را به پایان میرساند. او اصلاً به بوقها و شلوغی خیابان توجه نداشت... به هر حال از این نکته ها ، در این شهر بسیار خواهی دید.
تو هم یک دفترچه کوچک یادداشت همراهت باشد و چیزهایی را که میبینی یادداشت کن. آخر میبینی چه چیزهایی در این شهر میشود پیدا کرد.